پسر فندق ما دنیا اومددددد
ببخشید که نتونستم زود بیام اخه یکم درد داشتم حس پشت سیستم نشستنو نداشتم.. بالاخره پسر دومم و پسرو کوشولوم بدنیا اومد..و ما شدیم یه خانواده 4نفره..خدا رو شکر.. با تمام سختیا و مشکلات دوران تموم شد و بچه مو صحیحو سالم بغل گرفتم.. بچه م یکم زردی داشت بمیرم براش که 3بار بچه مو سوراخ سوراخ کردن تا ازش خون بگیرن برا زردیش دکتر بی وجدان چنان منو ترسوند که گفتم با ابولفضل خودت بچه مو حفظ کن..من طاقت دردو بیماری بچه 10 روزه رو ندارم صلوات نذر کردم و راستینمو انداختم به دامن حضرت زینب گفتم تو ضامنش باش برا سلامتی بچه م امروز هم باز بردم برا آزمایش تا یک ساعت دیگه جوابو میدن.. دیروز راستین 12روزش شد و نافش افتاد...
نویسنده :
ملیحه
14:51